اخیراً محققان با نقشهبرداری از فعالیتهای مغزی موشها، به هنگام قرار گرفتن آنها در وضعیت پرتنش ایجاد تغییراتی در الگوی فعالیت مغزی در نواحی خاصی را مشاهده کردهاند. بر اساس یافتههای آزمایشگاهی فعالیت مغزی موشهای ناتوان در مقابل شرایط استرسزا نسبت به موشهای انعطافپذیر بسیار متفاوت است. دانشمندان با شناسایی قسمتهایی از مغز این موجودات که به افسردگی ناشی از استرس در انسان نیز مرتبط است، امیدوارند راههای جدید درمانی و تشخیص افسردگی را پیدا کنند.
موشهای درمانده در آزمایشهای استرسزا که شامل یک سری شوک الکتریکی است، سطح پایینتری از فعالسازی عصبی در مغز را از خود نشان میدهند و این امر احتمالاً به دلیل قطع شدن عناصر پردازش تفکر است. نکته جالب دیگر اینکه اکثر فعالیتهای ذهنی موشهای درمانده در حضور سایر موشها و در اجتماع صورت میگیرد، یعنی در این مواقع فعالیت مغزی زیادی نسبت به موشهای انعطافپذیر دارند.
در موشهای درمانده و پراسترس ناحیه جلوی مغز فعالیتهای کمی از خود نشان میدهد و دقیقاً ناتوانی این قسمت مغز در سازماندهی افکار و اعمال بسیاری از اختلالات خلقی و اضطرابی را منجر میشود. همچنین به دلیل مسکوت ماندن مناطق دیگری از مغز موشهای ناتوان مقابله با استرس، شروع رفتارهای دفاعی، یادگیری و حافظه، پردازش احساسات و انگیزه نیز مختل میشود.
دانشمندان بامطالعه روی نمونههای آزمایشگاهی به سرنخهای مفیدی دست یافتهاند. آنها بخش عمده پاسخهای فیزیولوژیکی استرس و وحشت را مربوط به هسته لوکوس سرولئوس مغز میدانند. نتیجه تحقیقات روی این بخش از مغز موشهای درمانده نشان میدهد که این قسمت مغز نقش عمدهای در افسردگی ناشی از استرس بازی میکند.
بنا به گزارش تیم حاضر در مطالعات، صرفاً برای تعیین اینکه آیا رفتارهای استرسی و انعطافی موشها مربوط به قسمتهای بیانشده مغز است یا نه و اظهارنظر قطعی در مورد آنها، نیازمند وقت و آزمایشهای مختلف است و طبق معمول باید بسیاری از رفتارهای مغزی انسان را شبیه مغز موش دانست، چراکه تاکنون اکثر مکانیزمهای نوروبیولوژیکی پشت واکنشهای فیزیکی انسان شناسایی نشده است.
بنابراین مطالعات صورت گرفته روی مدلهای حیوانی مدارهای نورونی را اساس رفتارهای افسردگی مانند استرس بیان میکنند و پشتیبانی از این دیدگاه احتمال امید برای درمان استرس را افزایش میدهد.