من تیموتی سایکز (Timothy Sykes) کارآفرین و کارشناس سرمایهگذاری هستم. در شبکههای سیانان، فاکسنیوز، سیانبیسی فعالیت کرده و در موسسات معتبری همچون دانشگاه هاروارد به ارائه سخنرانی میپردازم.
در شرایط کاری که من در آن قرار دارم، زندگی کاملا خوب است. زیرا که من یک مولتی میلیونر هستم. میتوانم به سفر دور دنیا بروم و هرچه دوست دارم انجام دهم. من به جایگاهی که به وسیله شغل خود به آن دست یافتهام و دستاوردهایی که در این مسیر کسب کردهام، افتخار میکنم. اگرچه دستاوردهای بسیاری در مسیر شغلی خود به دست آوردهام، اما اشتباهات زیادی نیز مرتکب شدهام.
شخصا معتقدم، یکی از چیزهایی که مرا به معلمی اثربخش تبدیل کرده است، تعامل آزادانه من با دانشجویان است. من میخواهم به قدر توان خویش به انسانها کمک کنم و از دانشجویان خود افرادی میلیونر بسازم. به همین دلیل است که تلاش میکنم دانشجویانم تنها موفقیتهای مرا سرلوحه عمل خود نسازند، بلکه از شکستها و اشتباهات من نیز در مسیر زندگی کاری درس بگیرند. در اینجا تعدادی از بزرگترین اشتباهاتی که شخصا به آنها دچار شدهام را به همراه چگونگی اجتناب از آنها ارائه دادهام. به اعتقاد من هر کارآفرین مشتاقی میتواند از خطاهای من درس بگیرد و اهمیتی ندارد که آنها در چه صنعتی مشغول به فعالیت هستند.
خودپسندی بسیار در اثر اولین پیروزی
اگر اولین پیروزی خود را به دست آورید، برای شما حیرتآور و بسیار بزرگ خواهد بود. این وضعیت میتواند صخرهای بزرگ در برابر راه آینده شما باشد. نکته مهم در اینجا، نحوه تعامل شما با این پیروزی است. زمانی که من توانستم به سرمایهای بیش از یک میلیون دلار دست پیدا کنم، هنوز تحصیلات دانشگاهی خود را به اتمام نرسانده بودم. در نتیجه بسیار مغرور و از خودراضی شدم. خود را بسیار موفق میدانستم و به همین ترتیب خود را در معرض شکست قرار دادم.
اگر کتاب من (صندوق سرمایهگذاری آمریکایی: چگونه من به ۲ میلیون دلار به عنوان اپراتور سهام دست یافتم و یک صندوق سرمایهگذاری تاسیس نمودم.) را بخوانید، خواهید دانست که من در ابتدا، بر روی آهنگی از موفقیت بودم و به سود مالی قابل توجهی در شروع راه خود دست یافتم. همین امر دلیلی برای اعتماد به نفس بیش از حد من شد. این اعتماد به نفس کاذب، مرا در معرض یکی از بزرگترین اشتباهات شغلیام قرار داد.
من نام این اشتباه را «سهام قاتل صندوق سرمایهگذاری» میگذارم. این اتفاق یکی از بزرگترین ضربات را به من وارد کرد. من فکر میکردم که شکستناپذیرم. زیرا مطمئن بودم که همه چیز را میدانم. در نتیجه من در شرکتی کوچک با حجم عظیمی از تعهدات، خسته و سرخورده شدم. تکنولوژی به شدت رونق پیدا کرد، من ورشکسته شدم و باقی ماجراها نیز دیگر مشخص است.
به دست آوردن توجهات به قیمت خراب کردن پلهای پشت سر
رسانههای اجتماعی بسیار مهم هستند. شما باید از رسانههای اجتماعی به منظور بسط دادن دسترسی خود به مشتریان و ذینفعان و توسعه کسب و کارتان بهره ببرید. توجه به رسانههای اجتماعی مهم است، اما شما باید از درستی نوع توجهتان به این موضوع اطمینان حاصل کنید. زمانی که من مشغول توسعه کانال اجتماعی خود شدم، کمکم به شناخت اجتماعی مورد نظر خود دست یافتم. اما رویهای که با موضوعات مورد بحث انتخاب کردم، همیشه شبکههای بزرگ مالی را به خشم میآورد.
میتوان نام این کار را جوانی کردن گذاشت اما در نهایت این کار یک حماقت بود. این کار بسیار ابلهانه و عمل بر اساس آن از سر ناپختگی بود. به هر حال من این کار را انجام دادم و هزینه آن را نیز پرداختم. شما میتوانید نظرات خود را به شیوهای برازنده و حرفهای بیان کنید. نیازی نیست هنگام بیان نظرتان، پلهای پشت سر خود را خراب کنید. اگر در ابراز نظر کارشناسی، حق با شما باشد، به موقع خود، توجهی را که در جستجوی آن هستید به دست خواهید آورد.
اطمینان بیش از حد به سرمایهگذاری بر روی هر شخص یا شرکت
پیش از این درباره ورشکستگی شرکت تامین سرمایهگذاری خود سخن گفتم. متاسفانه در آن زمان من با یک سرمایهگذاری اشتباه، حدود ۵۰۰ هزار دلار زیان دیدم. این یک ضرر بزرگ و خطای عظیم بود. اما به من آموخت که حتی اگر شما به قسمتی از یک فناوری یا ایده اطمینان دارید، به معنای آن نیست که میتوانید به شرکت صاحب آن ایده یا فناوری اطمینان کنید. به علاوه نباید انتظار داشته باشید که هر شرکتی شما بر روی آن سرمایهگذاری میکنید، در نهایت به یک پیروز بزرگ مبدل شود.
بیشتر شرکتهای کوچک دچار شکست میشوند. تهدیداتی که بر علیه سرمایهگذاری شما به وجود میآید را بپذیرید و مرتکب ریسکهای بسیار بزرگ نشوید. این درس را زمانی گرفتم که تخم مرغهای زیادی را در سبد یک شرکت گذاشتم. این آموزه را هر کارآفرین و سرمایهگذاری باید در نظر داشته باشد.
بیاحترامی به مشتریان
بیاحترامی به مشتریان اشتباه بزرگی است که اقرار به آن برای من بسیار سخت است. این درس سختی است که باید آموخت. من به خوبی به چالشهای مشتریان و تبلیغات مورد نیاز برای فروش واکنش نشان میدهم. زمانی که برای اولین بار شروع به درس دادن کردم، تلاش کردم تا این طرز برخورد و نگرش را به دانشجویان خود القا کنم. من به عنوان یک معلم، به طور کلی، به سختی دانشجویان (مشتریان) خود را ترغیب به پیشرفت میکنم و بر آنها سخت میگیرم. زیرا پتانسیل زیادی در بسیاری از دانشجویان خود میبینم و در نتیجه انتظار پیشرفت زیادی از آنان دارم. البته دلیل دیگری نیز برای این کار خود دارم. گاهی اوقات افراد، تنها، به ترغیب و فشار در جهت صحیح، برای رسیدن به پیروزی نیاز دارند.
متاسفانه مرز ظریفی میان ایجاد فشار صحیح بر روی افراد و توهین به آنها وجود دارد. گاهی من نیز از این مرز عبور کردهام و فشار بسیار زیادی بر روی بعضی دانشجویان خود وارد آوردهام. مشتریان شما، آینده شرکت شما هستند. همیشه با آنها با احترام رفتار کنید. مهم نیست در چه موقعیتی قرار دارید.
همگام نشدن سریع با روندهای جدید
باید اقرار کنم، در مواجهه با روندهای جدیدی که پیش میآیند، فردی کند هستم. من در برابر آیفون، اسنپشات، اینستاگرام، پینترست و پریسکوپ، به مدت زیادی مقاومت کردم. بالاخره در مورد همه این موارد، من مسیر خود را تغییر دادم. اما در ابتدا به سختی میتوانستم این تکنولوژیها را پذیرا باشم. در نهایت همین تعلل در پذیرش تکنولوژی باعث شد تا زمان زیادی را از دست بدهم. شما بالاخره باید با تغییرات سازگار شوید. از اینکه به سرعت، با اتفاقات دنیای اطراف خود هماهنگ شوید امتناع نکنید و از تغییرات نترسید.