"من از برقراری ارتباط کاری با افراد متنفرم." این جملهای است که به وفور آن را از زبان مدیران، متخصصان و دانشجویان MBA میشنویم. آنها این کار را نوعی ارتباط ساختگی، ناراحتکننده و گاهی کثیف میدانند. با این حال افراد دیگری هستند که نوعی توانایی ذاتی برای ایجاد ارتباط با دیگران در آنها وجود دارد. این اشخاص برونگرا از تعامل با دیگران لذت میبرند. البته این امکان وجود دارد که بقیه، آنها را افرادی خودشیرین و چاپلوس تلقی کنند در حالی که توانمندی آنها یک مهارت لازم در دنیای امروز به حساب میآید. نتایج حاصل از تحقیقات ثابت کرده است که ارتباطسازی در حوزهی کاری میتواند فرصتهای شغلی بیشتری ایجاد کند، عمق بیشتری به معلومات و دانش افراد ببخشد، روند پیشرفت را سریعتر کند و در مواقعی باعث اعتبار افراد شود. ارتباطسازی حرفهای باعث تغییر کیفیت کاری میشود و میزان رضایت شغلی را افزایش میدهد.
طی مطالعهای که روی ۱۶۵ وکیل در آمریکای شمالی صورت گرفت این نتیجه به دست آمد وکلایی که در برقراری ارتباط توانایی بیشتری دارند در کار خود موفقتر هستند. در مقابل آن دسته از وکلایی که از برقراری ارتباط با افراد دوری میکردند، درآمد کمتری داشتند.
البته چنانچه فاقد این مهارت هستید جای نگرانی وجود ندارد. چرا که بررسیها نشان داده است میتوان این توانایی را در خود ایجاد کرد و لازم نیست حتما به صورت غریزی در شما وجود داشته باشد. در ادامه به معرفی ۴ استراتژی خواهیم پرداخت که میتواند به افراد کمک کند تا با دیگران راحتتر وارد ارتباط شوند.
۱. روی یادگیری ارتباط سازی تمرکز کنید
اکثر مردم دارای یک الگوی رفتاری غالب هستند که میتواند "ارتقایی" یا "اجتنابی" باشد. افرادی که الگوی غالب آنها ارتقایی است، ارتباطسازی میتواند برای آنها رشد و پیشرفت و دستاورد ایجاد کند. در حالی که دستهی دوم که الگوی غالب اجتنابی بر رفتار آنها حاکم است، ارتباطسازی یک اجبار ناخوشایند محسوب میشود.
اخیرا مطالعه ای بر روی دانشآموزان، بزرگسالان شاغل و ۱۷۴ وکیل در ایالات متحده و ایتالیا صورت گرفته است تا تاثیرات ساختار ذهنی هر فرد بر عملکرد او مشخص شود. افرادی که ساختار فکری آنها ارتقایی است تمایل به برقراری ارتباط دارند و فرصتها را با هیجان، کنجکاوی و ذهن باز خود دنبال میکنند. در مقابل افرادی که ساختار ذهنی اجتنابی دارند به ارتباطسازی دید مثبتی ندارند. از این رو در ارتباطهای خود نتیجه مطلوبی مشاهده نمیکنند.
خانم "کارول دی وک" طی مطالعه ای که در دانشگاه استنفورد داشته است به این نتیجه رسیده است که امکان تغییر ساختار فکری وجود دارد و افراد میتوانند الگوی غالب ذهنی خود را از اجتنابی به ارتقایی تغییر دهند. در این حالت آنها به ارتباطسازی به چشم یک فرصت نگاه میکنند که بیشتر از این که کاری سخت و طاقت فرسا باشد، بار آموزشی به همراه خواهد داشت.
گاهی ارتباطسازی میتواند نوعی تکلیف اجباری محسوب شود. شما میتوانید به خود بگویید: " من از این کارها متنفرم. اما چون مجبور هستم سعی میکنم به طور ساختگی تظاهر به علاقه مندی کنم." یا میتوانید خود را مجاب کنید که: "این کار میتواند جالب باشد. بعضی وقتها یک گفتگو میتواند ایدهها و فرصتهای جدیدی فراهم کند."
طبیعتا چنانچه شما فرد درونگرایی باشید به راحتی نمیتوانید یک فعالیت برون گرایانه را انجام دهید. اما میتوانید با انگیزهی بالاتری آن را دنبال کنید. تمرکز بر روی وجوه مثبت ارتباطسازی به شما کمک میکند تا دانش و مهارت مورد نیاز را کسب کنید و از فواید آن بهرهمند شوید.
۲. منافع مشترک را شناسایی کنید
گام بعدی ارتباطسازی، شناخت منافع مشترک خود با افراد است که میتواند به ارتباطات شما معنا و عمق بیشتری بدهد. "برایان اوزی" از دانشگاه نورث وسترن نتیجهی فعالیتهای خود را به اشتراک گذاشته است. " ارتباطاتی قوی هستند که نه تنها بر مبنای یک تعامل سطحی و گاه و بی گاه شکل نگرفته باشند بلکه ما را به فرصتهای بزرگتر متصل کنند." مطالعات زیاد در حوزهی روانشناسی اجتماعی نشان داده است که افراد زمانی با هم همکاری طولانی مدتی دارند که روی یک موضوع مشترک کار کنند. در واقع وابستگی متقابل میتواند یکی از بزرگترین منابع انرژی مثبت در تعاملات کاری باشد.
۳. داشتههای خود را مد نظر قرار دهید
حتی زمانی که منافع مشترکی با افراد ندارید باز هم میتوانید با آن ها وارد ارتباط کاری شوید. البته این کار همیشه آسان نیست. گاهی اوقات افراد به علت تعلق داشتن به یک گروه اقلیت یا دلایل دیگر، احساس ضعف میکنند و این باور در آنها ایجاد میشود که کوچکتر از آن هستند که بتوانند نفعی به دیگران برسانند.
این مسئله در مطالعهای بین دو گروه مختلف از وکلا مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که افراد باتجربه نسبت به تازهواردهای یک سازمان یا یک شرکت در ارتباطسازی راحتتر رفتار میکنند. البته رسیدن به چنین نتیجهای کاملا منطقی است. وقتی افراد بر این باور باشند که چیزهای زیادی برای ارائه کردن دارند راحتتر وارد ارتباط میشوند.
"آلان کوهن" در کتاب خود با عنوان "تاثیر گذاری با دست خالی" نوشته است که اکثر مردم منابع در دسترس خود را دست کم میگیرند. آنها توجه خود را صرف مواردی چون ارتباطات اجتماعی، پول و میزان اطلاعات میکنند در حالی که میتوانند از داراییهای کمتر آشکار خود نیز برای کسب اعتبار استفاده کنند.
گاهی اوقات یک دیدگاه منحصر به فرد میتواند دارایی شما محسوب شود. برای مثل افراد جوان و تازه وارد یک سازمان میتوانند اطلاعات به روزتری نسبت به افراد باتجربه و قدیمی آنجا داشته باشند.
شما تنها فردی نیستید که ارتباطسازی به او احساس بدی میدهد
بسیاری از مردم ارتباطسازی در حوزهی کاری را عملی کثیف تلقی میکنند. طی بررسی که بر روی ۳۰۶ فرد بزرگسال صورت گرفت از آنها خواسته شد تا از تجربههای خود در ارتباطسازیهای کاری و یا دوستیابیهای خود در شبکههای اجتماعی بنویسند. سپس از آنها درخواست شد که کلماتی مثل W _ _ H، S H _ _ E R و S _ _ P را کامل کنند تا اولویتهای ضمیر ناخودآگاه آنها مشخص شود.
شرکتکنندگانی که تجربهی ارتباطسازی کاری داشتند کلمات را به شکل SOAP، SHOWER وWASH پر کردند حال آن که افرادی که تجربهی دوست یابی در شبکههای اجتماعی را داشتند کلمات را به صورت SHAKER، STEP و WISH کامل کردند. به بیانی دیگر، هر چه شرکت کنندگان در برقراری ارتباط اجتماعی و دوستانه تجربهی بیشتری داشتند، نسببت به ارتباطسازی کاری دیدگاه منفیتری ابراز میکردند. دیدگاه آنها گاه نسبت به ارتباطسازی کاری تنها به یک عدم تمایل ساده محدود نمیشد. بلکه آن را نوعی عمر غیر اخلاقی قلمداد میکردند.
وقتی طرز فکر شما این باشد که بیشتر از آنچه که از دیگران میگیرید، به آنها بدهید ارتباطسازی کاری شما از شکل فرصتطلبی و خودخواهی خارج میشود.
۴. پیدا کردن یک هدف عالی
عامل دیگری که میتواند اثربخشی افراد را بهبود ببخشد، یک هدفگذاری عالی است. در تحقیقاتی که بر روی وکلای حقوقی صورت گرفت، نتایج نشان داد که کسانی که به منافع جمعی بیشتر از منافع فردی اهمیت میدهند، احساس بهتری به ارتباطسازی دارند و کمتر از سایرین آن را فرصتطلبی و غیراخلاقی میدانند.
طبیعتا هر کاری که با یک هدف والاتر پیوند داشته باشد، جذابتر خواهد بود. چنین رویکردی میتواند تجربه ی مثبتی از ارتباطسازی را به ارمغان آورد.