ما هر کاری را که برایمان راحتتر است انجام میدهیم
معمای دشوار اخلاقی را میتوان به این شکل تعریف کرد: یک اتفاق نامطلوب و ناخوشایند ولی در عین حال مرتبط با اصول یا فعالیتهای اخلاقی، ما در چنین موقعیتهایی چه کاری انجام میدهیم؟ آیا راه حل آسان را انتخاب می کنیم یا راه حل اخلاقی را؟ وقتی در یک موقعیت دروغی آسان می تواند یک مشکل بزرگ را پوشش دهد، چه میگوییم؟ آیا تعهدات خود را برای شکست زیر دستان زیر پا می گذاریم؟
ما به عنوان یک انسان ممکن است در آزمونهای اخلاقی سرافراز بیرون نیاییم. برای چه وقتی میدانیم کاری اشتباه است، آن را انجام میدهیم؟ آیا دیگران را فریب میدهیم جون تصور میکنیم بازداشت نخواهیم شد؟ آیا مسئولیتهای خود را با سهل انگاری انجام میدهیم چون منطقمان میگوید: همین یک بار است؟ آیا راه حل ما برای مقابله با سختیهای زندگی این چنین است؟
ما هر آنچه را باعث پیروزی شود انجام میدهیم
تاجران و کاسبان، به طور خاص، بسیار تمایل دارند در تجارت به موفقیت برسند. به تازگی یک گروه از مدیران اجرایی برای تبادل نظر در مورد ایجاد یک کنفرانس ملی سه روزه که چندین هزار مدیر فروش در آن شرکت داشتند، در شرکتی برجسته گردهم آمدند. همانطور که گروهها در مورد بخشهای مختلف کنفرانس مشورت میکردند، نایب رئیس شرکت مشتاقانه پیشنهاد کرد: چرا بخشی را به اخلاق اختصاص ندهیم؟ ناگهان سکوتی اتاق را فراگرفت، گویا کسی مرده است. پس از چند دقیقه مکالمه مانند قبل ادامه پیدا کرد. او در برابر این عکسالعمل دیگر شهامتی برای اظهار عقیده نداشت.
وی در همان روز این فرصت را پیدا کرد که نزد مدیر عامل شرکت رفته و عقیدهی خود را در مورد اختصاص بخشی از کنفرانس به موضوع اخلاق بازگو کند. او توقع داشت مدیر عامل با تمام وجود از پیشنهاد وی استقبال کند. ولی بر خلاف تصورش پاسخ داد: مطمئنم همهی مدیران در مورد اهمیت این موضوع اتفاق نظر دارند، ولی برای هر کاری زمان و مکان مشخصی لازم است. جلسه در مورد فروش باید فضایی شاد و پرانرژی داشته باشد در حالی که بحث در مورد اخلاقیات موضوعی کسل کننده است. تنها مدیر عامل شرکت چنین عقیدهای نداشت بلکه بسیاری از افراد معتقدند پایبندی به اصول اخلاقی ممکن است اختیارات و فرصتهایشان را محدود کرده و توانایی آنان را برای موفقیت کاهش دهد.
<<انسانهای نیک کردار دیرتر به موفقیت میرسند.>>
اگر فردی در موقعیت زیر قرار گیرد و مجبور باشد از دو راه موجود، یکی را انتخاب کند، با یک معمای دشوار اخلاقی روبهرو شده است:
هر کاری را که لازم است، حتی اگر غیر اخلاقی هم باشد، انجام داده و برنده شود.
به اخلاق بها داده و شکست بخورد.
ما انتخابهای خود را با قانون نسبیت توجیه یا تفسیر میکنیم
بسیاری از افراد وقتی در موقعیتهای شکست قرار میگیرند، در همان لحظه و با توجه به موقعیت تصمیمگیری میکنند.علاقه، تنها قانون بادوام برای تشخیص صحیح از غلط است.
رهبران یک موسسه خیریه اظهار کردند:
بر طبق نظر فلچر، کار درست در موقعیت تشخیص داده میشود. علاقه میتواند همهچیز را از قبیل دروغگویی، فریبکاری، دزدی، و... حتی قتل، توجیه کند. این فلسفه به سرعت در دنیای علمی و فلسفی مطرح شد. از سال 1960 تعیین اخلاق درست در موقعیت پیش آمده که به اخلاق موقعیتی نام گرفت، به یک شیوهی معمول در رفتار اجتماعی تبدل شد و بعد از انتشار در دنیای مذهب، علم وسیاست، به دنیای تجارت نیز راه پیدا کرد. نتیجهی این امر را میتوان در موقعیتهای اخلاقی امروزه یافت.
حاصل این امر چیزی جز هرج و مرج اخلاقی نیست. هر کسی معیارهای خود را که از موقعیتی به موقعیت دیگر تغییر میکند، قبول دارد و همان معیارها را در ذهن خود پرورش میدهد.
بنابراین افراد در هر راهی که قدم می گذارند، اگر منطبق بر این الگوی رفتاری باشد، بلامانع است. آسان گرفتن بر خود، میل طبیعی هر انسان است. افراد برای خود با توجه به تمایلات شخصی قضاوت میکنند در حالی که برای دیگران اعمالشان را با در نظر گرفتن استاندارهای بسیار مشکل میسنجند. این امر بر وخامت اوضاع می افزاید. در یک زمان تصمیمات ما بر مبنای اخلاقیات است و در زمان دیگر اخلاقیات از تصمیمات شخصی ما تبعیت می کند. به این معنی که اگر کاری برای ما خوب باشد، پس پسندیده است.
برخی از مسائل در بازارهای تجاری
اگر چه ما خواهان صداقت و سادگی در معاملات هستیم، ولی هنوز در همهی جوانب به این خواستهی خود نرسیدهایم. افراد در جامعهی ما سعی میکنند جهت رفع مشکلات خود راهحلهایی را ارائه دهند.
1- اخلاق تربیتی اصلاحی) را آموزش میدهند:
با نگاهی به دانشگاهها متوجه خواهیم شد وقتی دانشجویان قادر به حل مسائل سادهی جبر نیستند باید آنها را به کلاسهای تقویتی ریاضی فرستاد.شرکتها، همانند دانشگاهها، کارمندان خود را مجبور به یادگیری اخلاق تربیتی (اصلاحی) میکنند. شرکتها بنگاههای کرایه ای هستند که کلاسهای اخلاقی و مشاورهای را برای ارتقای سطح رفتاری کارمندان خود برگزار میکنند.
این امر سودمند نخواهد بود. از همه بدتر، اینگونه شرکت ها به اخلاق در کسب وکار و تجارت بها نمیدهند بلکه به هدف شان از برگزاری کلاسهای فوق، فرار از مجازات است. شرکتهایی که برنامههای اخلاقی دارند اگر محکوم به انجام کارهای خلاف شوند در جرایم آنها تخفیف داده میشود.
2- آفت کشی اخلاقی انجام می دهند:
نظریهی دیگر درمان متخلفان اخلاقی است. از این نظریه به عنوان آفتکشی اخلاقی یاد میکند که ایرادی به آن مسئله وارد است. به عنوان مثال: آفتکشی در محیط زندگی یک سگ تا زمانی مؤثر است که آن محیط، دست نخورده و بدون تغییر باشد. زیرا آفتها به آن محیط باز میگردند.
اگر سیستمها، اهداف و محیط یک سازمان طوری باشد که برای رفتارهای غیر اخلاقی پاداش در نظر گرفته شود، آنگاه صرفا با تذکر به افراد در قبال رفتار نادرست آنها نمیتوان اوضاع را بهبود بخشید.
3- متکی به قانون هستند:
برخی از شرکتها از اجرای امور اخلاقی دست کشیدهاند و به جای آن در تصمیمگیریها قوانین را بر اساس استانداردهای خود تعریف میکنند. نتیجه چیزی جز ورشکستگی اخلاقی نیست. در این مورد کوین رولینز اشاره کرده است: در جامعه ای زندگی میکنم که قانون در آن نقشی ندارد. وحشتناکترین امر بیقانونی است. جامعهای که در آن قانون تنها مرجع برای رفتار اخلاقی است نیز به همین میزان ناپسند به شمار میآید.
الکساندر جملهای زیبا در مورد علم اخلاق در تجارت بیان کرد: خب این امر از لحاظ قانونی پسندیده است.