اعضای گروه تحقیقاتی دانشگاه جورج واشنگتن بعد از تحریک بخش مشخصی از مغز یک زن مبتلا به صرع، متوجه شدند که او در یک وضعیت روانی غیرمعمول ولی کاملا قابلتشخیص و تقریبا مشابه روان گسیختگی کاتاتونی قرار گرفته است. با توقف تحریک، بیمار دوباره به حالت هشیاری کامل بازگشت درحالیکه بههیچعنوان وضعیت غیرعادی چند لحظه قبل را به خاطر نمیآورد. بخش تحریکشده در این آزمایش که کلاستروم نام دارد و یکی از ناشناختهترین قسمتهای مغز انسان محسوب میشود، بعد از شروع موج تحقیقات در مورد ماهیت عملکرد آگاهی انسان، بهشدت توجه محققان در این زمینه را به خود جلب کرده است.
در تحقیق دیگری که اوایل این ماه در نشریهی آگاهی و شناخت (Consciousness and Cognition) منتشر شد، انجام آزمایشهایی روی بیمارهای دارای آسیبهای عمقی مغزی و کلاستروم صدمهدیده، نشان میدهد که شاید تواناییهای این بخش مرموز و ناشناختهی مغز انسان محدودتر از برآوردهای قبلی باشد. تحقیق دانشگاه جورج واشنگتن حاکی از این بود که تحریک کلاستروم مغز را وادار به خروج از حالت آگاهی و هشیاری کامل میکند ولی نتایج این تحقیق روی بیمارهایی با انواع مختلف آسیبهای مغزی به همراه صدمه دیدن کلاستروم، نتایج کاملا متفاوتی در پی داشت. به همین دلیل ممکن است واکنش عجیب بیمار دانشگاه جورج واشنگتن تحت تأثیر ابتلا به صرع و گذراندن عمل جراحی مغز در گذشته باشد.
در جریان آخرین تحقیق مشخص شد بیمارانی که دچار آسیبدیدگی کلاستروم شدهاند، فقط یک دورهی طولانی از دست دادن آگاهی را تجربه میکنند که این مسئله نشان میدهد کلاستروم ممکن است نقش عمدهای در بازیابی آگاهی و هشیاری داشته باشد ولی در از دست دادن آن تأثیری ندارد. این مسئله با توجه به دخالت داشتن کلاستروم در طولانی شدن انواع خاصی از کما و گسستگی اهمیت بیشتری پیدا میکند.
در هر نیمکره مغز یک کلاستروم وجود دارد که هر دو در نزدیکی مرکز مغز واقع شدهاند و به نظر میرسد نقش عمدهای در هماهنگی مغز انسان دارند. کلاستروم بهطور مداوم از تقریبا همهی بخشهای نئوکورتکس سیگنالهایی دریافت میکند و رسیدن هرگونه آسیب به آن میتواند به بروز عوارض روانشناختی عجیب و ناخوشایندی منجر شود. سؤال اینجاست که آیا تحریک یا صدمه دیدن این بخش کوچک میتواند بهطورکلی مغز را غیرفعال کرده و تمام بدن انسان را به یک تکه گوشت خنثی و بیاختیار تبدیل کند؟
خوشبختانه بر اساس آخرین یافتههای علمی، احتمال وجود چنین قابلیتی در کلاستروم مورد شک و تردید قرار گرفته است. در بعضی موارد بیمارانی با آسیب دائمی قسمتی از مغز میتوانند به نحوی بخش دیگری از مغز خود را وادار به انجام وظایف قسمت آسیبدیده کنند و همین مسئله ممکن است دلیل بروز نشانههای متفاوت در افرادی با کلاستروم آسیبدیده باشد.
البته نتیجهگیری در مورد قابلیتهای کلاستروم پیچیدهتر از این است. مدارکی در دست است که نشان میدهد نوعی ماده روانگردان با نام سالویا (از خانواده گیاه مریمگلی و ایجادکننده توهمات دیداری بسیار عجیب) تا حدودی با تأثیر بر کلاستروم - بهطور دقیقتر تاثیر بر گیرندههای اپیوئیدی نوع کاپا که در سطح خارجی کلاستروم بهوفور دیده میشوند – عمل میکند.
اگر کلاستروم چنین نقش مهمی در ایجاد هماهنگی بر عهده داشته باشد، ایجاد اختلالات دیداری بسیار عجیب تحت تأثیر سالویا چندان عجیب نیست؛ زیرا قسمتی از مغز که وظیفه دریافت اطلاعات دیداری و تفسیر آنها در جهت حفظ هماهنگی بین سایر بخشهای مغز را بر عهده دارد، بهخوبی عمل نمیکند. احتمالا به همین دلیل افرادی که دچار آسیب فیزیکی به کلاستروم شدهاند یا کلاستروم آنها با تحریک خارجی کنترلشده محدود شده است، از اعصاب بینایی اطلاعات دیداری دریافت میکنند ولی در بخشهای فوقانی مغز اثری از دریافت این اطلاعات و در واقع کامل شدن عمل دیدن بهصورت آگاهانه و طبیعی به چشم نمیخورد.
فرانسیس کریک (یکی از اعضای گروه کاشفان DNA) باور داشت که کلاستروم محل استقرار آگاهی انسان است و به همین دلیل بخش عمدهای از زندگی حرفهای خود را به تلاش برای ازسرگیری تحقیق در مورد آن گذراند. در حال حاضر میدانیم که این مسئله صحت ندارد زیرا افراد زیادی با کلاستروم آسیبدیده یا حتی کاملا نابودشده، آگاهی و هشیاری خود را حفظ کردهاند. ولی این بخش ناشناخته مغز شاید یکی از عناصر کلیدی در قدرتمندترین و درعینحال محدودترین قسمتهای مغز و درواقع برقرارکننده ارتباط بین سایر قسمتها برای کامل کردن تواناییهای یکدیگر باشد. به تعبیری دیگر کلاستروم را میتوان رهبر ارکستر مغز دانست.
با شروع تحلیل مغز بهعنوان مجموعهای از دستگاههای زیستی، نگرش ما در مورد مفاهیمی مثل توجه، حافظه و ادراک و به دنبال آن عزم و اراده، خودآگاهی و بهطورکلی نفس تغییری دراماتیک و بنیادی خواهد داشت.