۳۰ برند با بهترین کمپین دیجیتال مارکتینگ
پیاده سازی یک استراتژی دیجیتال مارکتینگ که بتواند با مشتری شما ارتباط خوبی برقرار کند، آگاهی از برند را افزایش دهد و درآمد شما را افزایش دهد، می تواند کار دشواری باشد ، اما بهترین ایده این است که به برند هایی که در دنیای دیجیتال مارکتینگ موفق بوده اند، نگاهی بیاندازید و آنچه آنها انجام می دهند را تجزیه و تحلیل کنید. با ویرلن همراه باشید:
آموزش دیجیتال مارکتینگ با بررسی راز موفقیت موفق ترین کمپین ها
۲۰ شرکت زیر به این دلیل در دیجیتال مارکتینگ بسیار موفق بوده اند که محتوایی منتشر کرده اند که مخاطبانشان را بخوبی جذب خود می کند.
از آنجایی که، کمپین های شبکه های اجتماعی بخش مهمی از دیجیتال مارکتینگ هستند، بنابراین در پایین این مقاله ۱۰ برندی را معرفی کرده ایم که کاملا بر روی رسانه های اجتماعی بسیار موفق عمل کرده اند.
بهترین کمپین دیجیتال مارکتینگ
۱ – Zappos
Zappos، یک رهبر در فروش اینترنتی کفش، استانداردی طلای برای خدمات آنلاین مشتری خود تنظیم کرده است. در حقیقت، مدیر عامل شرکت، Tony Hsieh، یک کتاب برای آن نوشته است. بنابراین تعجبی ندارد که یک استراتژی دیجیتال مارکتینگِ بینظیر داشته باشند.
Zappos نه تنها یک تضمین بازگشت وجهِ ۳۶۵ روزه را به مشتریان ارائه می دهد، بلکه ارسال رایگان را نیز در اختیار مشتریان قرار می دهد، در صورتی که این مصرف کنندگان هستند که تصمیم می گیرند که محصول خریداری شده را برگردانند یا با محصولی دیگر در سایت معاوضه کنند.
در نتیجه، Zappos مجبور نیست برای حضور آنلاین خود در بازار سخت تلاش کند – سیاست های آنها انقدر برای مصرف کنندگان جذاب است که خریداران با اشتیاق شرکت را به یک شکلی کاملا ارگانیک (و ویروسی) به دیگران معرفی می کنند.
البته، Zappos هنوز هم به شدت در بازاریابی آنلاین سرمایه گذاری می کند، و بعلاوه کمپین های رسانه های اجتماعی آنها نیز نباید نادیده گرفته شوند! دقت کنید که چگونه آنها بر روی آنچه که مشتری می خواهد و نیاز دارد، تمرکز می کنند. این یک بخش کلیدی برای هر استراتژی دیجیتال مارکتینگ موثر است. به مخاطبان خود گوش کنید و طبق آن برنامه ریزی کنید.
نکته
بازاریابی محتوا باید طوری مدیریت شود که بتواند موثر باشد. کمپین های آنلاین بازاریابی محتوا باید تلاش کنند تا نتایجی قابل اندازه گیری را نسبت به منابع اختصاص یافته به آنها، تولید کنند.
۲ – Single Grain و Eric Siu
به عنوان یک آژانس دیجیتال مارکتینگ، ما می دانیم که سئو و برند بیلدینگ بر مبنای بازاریابی محتوای مناسب، چقدر مهم است. به همین دلیل است که ما استراتژی محتوای چندکاناله خود را یک اولویت بزرگ می دانیم.
هرکسی پلتفرمی را برای خود انتخاب می کند، شاید محتوایی برای توییتر، اینفلوئنسر های اینستاگرام، گروه های فیسبوک، Quora، وبلاگ ها، انجمن های خبرنامه های الکترونیکی، پادکست ها و غیره تهیه کنید.
Single Grain و مدیر عاملش اریک سیو (Eric Siu )، همه در تلاش برای حضور در چند کانال هستند – اریک، یک پادکست بازاریابی روزانه منتشر می کند که توسط نیل پاتل میزبانی شده است، این پادکست، میزبان رشد در جاهای مختلف است؛ بطوری که او با کارآفرینان و رهبران خلاق مصاحبه می کند. البته یک کانال یوتیوب پرطرفدار نیز دارد – که ویدیوهای جدیدی را در مورد تاکتیک های موثر، برای بازاریابان و صاحبان کسب و کار ارائه می کند.
سپس وبلاگ Single Grain را ملاحضه کنید که به صورت هفتگی، محتوای بازاریابی ۴x منتشر می کند. این بلاگ در تلاش است که همیشه مقالاتی +۲k منتشر کند که تاکتیکی و عملی باشند. و کانال یوتیوب شان، با مجموعه ای از مصاحبه های بسیار جذاب مانند Leveling Up، که در آن اریک شما را به پشت صحنه فعالیت های کارآفرینان دیگر می برد.
بعلاوه ی لایوهای فیسبوک، وبینار ها، مطالبی اشتراکی با شرکت هایی مانند Intercom، ImpactBND، مصاحبه ها، رویدادها، چت ها و…
نکته
مشتریان بالقوه شما در اینترنت با یکدیگر در ارتباط هستند، اما همه آنها از یک پلتفرم مشخص استفاده نمی کنند، یا به رسانه های مشابهی توجه نمی کنند. یک استراتژی چند رسانه ای یا چند کاناله ایجاد کنید:
بهترین چیز این است که شما مجبور نیستید برای هر کانال، موضوعات جداگانه ای مطرح کنید. مباحثی را که در یک کانال خوب نتیجه بخش بودند و با هدف گیری مجدد آنها را به یک محتوای جدید برای سایر مخاطبان تان تبدیل کنید.
۳ – کمپین دیجیتال مارکتینگ امریکن اکسپرس American Express (AMEX)
بسیاری از شرکت ها در مورد یک بازی بزرگ به نام “انجمن ها” و ارزش ذاتی “مکالمه آنلاین” صحبت می کنند. با این حال، تعداد کمی از آنها، برای کاربران ارزشی ایجاد می کنند.
از آنجایی که همه فقط صحبت می کنند و هیچ عملی در کارشان نیست، American Express به اندازه عمل خود ادعا می کند، آنها ارزش فراهم شده توسط کارشناسان صنعت را در Open Forum (انجمن) وب سایت خود به حداکثر رسانده اند.
Open Forum یک وب سایت مشارکتی است که در آن American Express از نویسندگان مهمان از بخش های مختلف دعوت می کند تا دانش و دیدگاه خود را با آنها به اشتراک بگذارند. نتیجه این کار، یک مگا سایت با محتوایی غنی است که در نظر موتورهای جستجو نیز محبوب شده است – همه این نتایج بدون کوچکترین هزینه ای برای تولید کنندگان محتوا کسب شده است.
نکته
حتماً نباید خالق محتوای خودتان باشید. رهبران صنعتی را پیدا کنید که مطالب خوبی ایجاد می کنند و از آنها بخواهید که یک مقاله تخصصی در وبلاگ شما بنویسند. این امر نظر مخاطبان آنها را جلب و ترافیکی برای شما ایجاد می کند، علاوه بر اینها، این محتوا ارزشی را نیز فراهم کند. استراتژی های بازاریابی محتوای خوب، بر اساس طیف وسیعی از منابع تولید شده توسط کاربر طراحی می شوند، که هم جوامع آنلاین را رشد دهد و سرمایه گذاری های مالی را نیز به حداقل برسانند.
۴ – Mint
قرار دادن یک تاقچه یا niche مانند personal finance برای هر کسب و کار استارت آپی، یک کار دلسرد کننده است، اما رویکردی که ابزار ردیابی مالی Mint، اخیرا پیش برد، ثابت کرد که می توان از طریق یک استراتژی بازاریابی آنلاین خوب، در بین این رقابت سری بلند کرد.
اگر چه این شرکت در میان رقبایش نسبتاً ناشناخته بود، Mint به یک استراتژی دیجیتالی متعهد شد که در آن صد ها قطعه محتوای با کیفیت بالا منتشر شد – از نوشته های آموزشی وبلاگ گرفته تا اینفوگرافیک های بسیار جذاب (مانند تاریخ حفظ حریم خصوصی: داده های مالی خود را ایمن نگه دارید – که به مشتریان ارزش ارائه کرده و باعث رشد کسب و کارشان شد.
در نتیجه تلاش های دیجیتال مارکتینگ Mint ، این ابزار توجه آنلاین وسیعی جلب کرده و تا ۱۷۰ میلیون دلار فروخت.
نکته
سرمایه گذاری در بازاریابی محتوا اغلب به مقدار قابل توجهی زمان و پول نیاز دارد، اما تعهد به تولید محتوا و رعایت استانداردهای کیفیت می تواند در مدت کوتاهی توجه بسیار زیادی در بازار ایجاد کند.
۵ – Lyft
این شرکت طوری ساخته شده که بسیاری از ما رویای آن را در سر داشته ایم، کاملاً لاکچری: یک راننده خصوصی. کافیست روی چند دکمه درون اپ بزنید و ظرف چند دقیقه، یک ماشین جدیدِ براق، به لوکیشن دقیق شما اعزام می شود تا شما را هر جا که می خواهید ببرد. این سرویس به اندازه ای عالی و جذاب است که نیازی به بازاریابی گران قیمت، عملا وجود ندارد.
Lyft ابتدا به شکل یک Zimride برای محوطه دانشگاه کار خود را آغاز کرد، و خود را به عنوان ” یک گزینه هوشمند در یک میدان شلوغ” به یک برند تبدیل کرد و تقریبا به طور کامل از طریق بازاریابی دهان به دهان رشد کرد؛ که یک کانال بسیار موثر است. در واقع، ۸۱ درصد از مشتریان، تصمیمات خرید خود را بر اساس توصیه های دوستانشان می گیرند.
آنها برای رانندگان مشوق هایی در نظر گرفته اند تا آنها را به طرفدارانی از کسب و کارشان تبدیل کنند؛ این مشوق ها کدهای ارجاعی به دوستان هستند که می توانند یک سفر رایگان بدست آورند. به علت ارائه سرویسی که با حمل و نقل آسان و مقرون به صرفه ،موجب صرفه جویی در وقت مردم می شود و همچنین سیستم ارجاعی قوی، Lyft هر روز گسترش بیشتری می یابد.
نکته
تبلیغات دهان به دهان، نسبت به هزینه هایی که برای جلب توجه و تبلیغ کرده اید، ارزش بیشتری دارد، و در عصر دیجیتال، سریع تر و موثرتر نیز می باشد. Lyft در روزهای اولیه به طوری فعال، جامعه فناوری در سان فرانسیسکو را هدف قرار داد، البته با دانستن این نکته که افراد تجربیات خود را هم از طریق اینترنت و هم افلاین به اشتراک می گذارند. از آن به بعد، با فراهم آوردن خدماتی بی نظیر و استثنایی، آنها تبلیغ کلامی را برای کاربران آسان ساخته اند.
۶ – باشگاه Dollar Shave
اصلاح کردن صورت، یک روتینِ خسته کننده است، اینطور نیست؟ اگر شما پاسخ “مثبت” دادید پس حتماً ویدیوی راه اندازی باشگاه Dollar Shave Club را ندیده اید، ویدیوی “تیغ های ما فوق العاده هستند” که مفهومش این است که تیغ های قدیمی تان را از پنجره بیرون بیاندازید.
امروز، این شرکت بیش از ۳ میلیون مشترک دارد و طی پنج سال تا ۲۰۰ میلیون دلار فروش داشته است و تقریبا ۷ درصد از بازار شِیور ایالات متحده را از آن خود کرده است. ویدیو تبلیغاتی آنها بیش از ۲۵ میلیون بار مشاهده شده است و این شرکت توسط Unilever یک میلیارد دلار خریداری شده است.
در طول رشد چشم گیر آنها، باشگاه Dollar Shave Club به اشتراک گذاری محتویاتی شاد مانند “آیا کندن موهای بینی با انگشتان بد است؟” و “آیا من واقعا باید بعد از ادرار دست های خود را بشوییم؟” ادامه داد. این افراد می دانند چگونه توجه مخاطبان خود را جلب کنند!
نکته
از خنده دار بودن، ترسی نداشته باشید. DSC خود را بیش از حد جدی نمی گیرد (شوخ طبع است). همه چیز از بازاریابی تا بارگیری، از بسته بندی تا مشارکت اجتماعی آنها، شاد، احمقانه و خنده دار است. و مشتریانشان، آنها را بخاطر همین دوست دارند. آنها چیزی کسل کننده مثل خرید تیغ اصلاح و شیو کردن را، خنده دار و سرگرم کننده ساخته اند. و این چیزی است که به نظر مردم جذاب است.
۷ – Wirecutter
بازاریابی وابسته (Affiliate) می تواند کمی سخت باشد، اما می تواند نتایج بزرگی بهمراه داشته باشد، البته اگر درست انجام شود. Wirecutter استاندارد خود را با برچسب گذاری یک لیست ساده از بهترین ویجت ها مانند دوربین و تلویزیون، برای افرادی که نمی خواهند زمان زیادی را صرف جستجو کنند، تنظیم کرده است. قبل از اینکه توسط نیویورک تایمز به ارزش ۳۰ میلیون دلار خریداری شود، این سایت در سال ۱۵۰ میلیون دلار تراکنش الکترونیکی داشت.
آنها برای محصولاتی که دوستشان دارند، نظر یا review می نویسند، و برای آن یک لینک به یک سایت خرده فروشی درج می کنند تا بتوانید به راحتی آن را خریداری کنید و برای هر فروش درصدی می گیرند. بررسی های آنها چیزی بین ۲۰ تا ۲۰۰ ساعت طول می کشد تا توسط کارشناسان و سایر اشخاص تکمیل شود، که این امر باعث می شود تا بازدیدکنندگان سایت به آنچه آنها می گویند، اعتماد کنند.
نکته
مصرف کنندگان جدید، آگهی ها، بنر ها، و نتایج جستجو پرداختی را می شناسند، و توصیه هایی واقعی از افراد واقعی می خواهند. این چیزی است که Wirecutter را به چنین موفقیتی درخشان رسانده است. آنها بررسی را (بجای “آگهی“) به محصول خود تبدیل کرده اند. مردم آنها به اشتراک می گذارند، لایک می کنند و برای تصمیم خرید به آنها اعتماد می کنند. تنها بازاریابی ای که آنها باید انجام دهند این است که بررسی های برجسته ایجاد کنند. طرفدارانشان بقیه کار را انجام می دهند.
۸ – Slack
Slack یک ابزار همکاری است که به تیم ها اجازه می دهد تا به صورت موثرتر و سریعتری با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و فایل ها را در یک پلتفرم آسان به اشتراک بگذارند. آنها رشد چشمگیری در سالهای اخیر داشته اند، از ۱۵،۰۰۰ کاربر در شروع راه اندازی در سال ۲۰۱۴ تا ۲ میلیون کاربر فعال روزانه در زمان حال. به جای راه اندازی هرگونه کمپین بازاریابی بزرگی، موفقیت Slack بر روابط مشتری بی نظیرش ساخته شد.
“سس مخصوص” آنها ارائه یک تجربه مشتری با کیفیت است. این شرکت هر ماه به ۸۰۰۰ تیکت پشتیبانی و تا ۱۰ هزار توییت، پاسخ می دهد، و خوراک توییتر آنها شامل بخشی با عنوان “دیوار عاشقان Slack ” می باشد که در آن شما می توانید جدیدترین توییت هایی را پیدا کنید که توسط طرفداران این ابزار پیام رسانی نوشته شده اند.
نکته
از روز اول،فعالیت Slack فروش یک راه حل بوده است، نه یک محصول. آنها روی تجربه مشتری متمرکز کرده اند، آنها اعتقاد دارند که یک تجربه مثبت، از یک بودجه بازاریابی بزرگ می تواند نتیجه بهتری به ارمغان خواهد آورد. همانطور که از تگ شعاری آنها پیداست، “به سمت مأموریتی که زندگی کاری شما را ساده تر، لذت بخش تر و کارآمد تر کند”، بهتر است تمام تلاش هایتان را بر حل مشکلات مشتریان خود متمرکز کنید.
۹ – کمپین دیجیتال مارکتینگ Airbnb
Airbnb راه و روش سفر کردن و یافتن محل اقامت را متحول کرده است. این سایت زمانی ایجاد شد که بنیانگذارانش قادر به پرداخت اجاره (کرایه) نبودند، شروع به کار کرد، حال این سایت در سال ۲۰۱۷ ، ۱۵۰ میلیون کاربر، ۴ میلیون لیست و ارزش کلی به میزان ۳۱ میلیارد دلار داشته است.
استراتژی دیجیتال مارکتینگ آنها عمدتا بر تصاویر و ویدیوهای تولید شده توسط کاربر در فیسبوک، اینستاگرام و توییتر (با برجسته کردن شهرها و ویژگی های هر کدام) متکی است،. کمپین اینستاگرام آنها، طنز را با عکس های جالب سفر به نقاط مختلف در سراسر جهان آمیخته، و آن را به چیزی بیش از یک سرویس تبدیل کرده است – این سایت یک نوع انجمن مسافرتی نیز می باشد.
هنگامی که صحبت از ستاره های رسانه های اجتماعی به میان می آید، Airbnb از همه بیشتر می درخشد. در یک کمپین Instagram 2015، این شرکت ۱۳٫۳ میلیون تعامل کسب کرد و فالوورهایش به اندازه ۳۴۱٪ افزایش یافت.
نکته
با پیدا کردن یک موضوع جالب و جذاب و مربوط به کسب و کار خود، برای محصول یا خدمات خود، تقاضا ایجاد کنید. به عنوان مثال، Airbnb نهایتاً یک کسب و کار هتل متکی به کاربر است، بنابراین یک مطلب جالب برای آنها با سایت های گردشگری در سراسر جهان مرتبط است. سود را از طریق محتوای جالب ایجاد کنید، سپس درامد خودش ایجاد خواهد شد.
۱۰ – JetBlue
یکی از بزرگترین اشتباهاتی که شرکت ها در هنگام تنظیم استراتژی های بازاریابی آنلاین خود انجام می دهند، تمایل به ارسال تنها محتوای تبلیغاتی است. و واقعا هیچکس نمی خواهد شرکتی را فالوو کند که فقط در مورد خودش صحبت می کند و ارزش واقعی ارائه نمی دهد.
JetBlue، هواپیمایی تخفیف دار محبوب، شرکتی است که این موضوع را درک کرده است. به جای استفاده از توییتر فقط برای ارسال تخفیفات مربوط به کرایه و پیشنهادات ویژه، این شرکت از اهرم خود برای ارائه خدمات سریع و آسان به مشتری استفاده می کند. در حقیقت، اثر این کار، آنقدر عمیق است که تقریبا تمام پیام های موجود در خوراک(feed) این شرکت عبارتند از “@ پاسخ “، که چنین چیزی در جهان بازاریابی رسانه های اجتماعی کنونی برای هر کسب و کاری بسیار غیر معمول است.
نکته
اولویت تان را طوری تنظیم کنید که بین محتوای تبلیغاتی و اطلاعاتی که طرفداران واقعا بتوانند از آن استفاده کنند، تعادلی برقرار باشد و هر بار که کاربران با پروفایل های شما ارتباط برقرار می کنند، به آنها پاسخ دهید تا حس همدردی را افزایش داده و اعتماد مصرف کنندگان را جلب کنید.
۱۱ – Yelp
شاید الان موضوعی واضح و زوشن به نظر برسد، اما ایده ترکیب شبکه های اجتماعی و بررسی های آنلاین یک لحظه “هیجان انگیز” برای بنیانگذاران Yelp در سال ۲۰۰۴ بود.
موضوع این نبود که سایر سایت ها از بحث بررسی یا review در آن زمان چیزی نمی دانستند، اما این شرکت با زاویه ای کمی متفاوت از آن استفاده کرد و جهتی اجتماعی تر به آن داد. امروز، Yelp دارای ۱۷۰ میلیون بازدید کننده ماهانه ی منحصر به فرد و روی هم رفته ۱۴۸ میلیون بررسی است.
عنصر اجتماعی بر شواهد اجتماعی(لایک و اشتراک گذاری) ساخته شد، که Wirecutter و دیگر برند های مشابه را سال ها بعد به موفقیت رساند. بررسی ها توسط مردم واقعی بیان شده اند، با نام و عکس هایی واقعی، و هدفشان گسترش شهرت و همراهی است. کاربران حتی می توانند نظرات دیگران را نیز نقد کنند!
نکته
تمرکز خود را بر ایجاد یک برند و یک جامعه قابل اعتماد قرار دهید. برای ارائه بهترین توصیه برای هر نوع کسب و کاری، Yelp به منتقدینی فوق العاده ، و همچنین خودِ کسب و کارها نیاز داشت، تا در این برنامه شرکت کنند. هر کسی در این سایت باید به دیگران اعتماد کند و این چیزی است که آنها در تلاش های اولیه بازاریابی خود بر آن متمرکز شدند. امروز، افزایش یک ستاره ای در رتبه Yelp می تواند منجر به افزایش ۵-۹٪ در درآمد کسب و کار آنها شود.
۱۲ – کمپین دیجیتال مارکتینگ مسترکارت Mastercard
Mastercard پادشاه “شگفتی های خاص” است. این غول خدمات مالی، توانایی ایجاد تجاربی جذاب و گیرا را دارد که مشتریان شان را هیجان زده کرده و آنها را حفظ می کند. این مثال از سال ۲۰۱۶ آمده، اما آنقدر جذاب است که ما مجبور شدیم آن را در اینجا نیز قرار دهیم.
به عنوان حامی مالی اصلی MLB (لیگ اصلی بیس بال)، این شرکت قصد داشت تا استراتژی بی بهای خود را اجرا کند و از تیم توله های شیکاگو (the Chicago Cubs) که برای اولین بار بعد از ۷۱ سال توانستند مسابقات جهانی را پیروز شوند، سودی کسب کند. چرا؟ به این دلیل که آنها نیز بتوانند، در صورت قهرمانی این تیم، بخشی از تاریخ شوند – که این اتفاق افتاد. برای اولین بار پس از سال ۱۹۰۸، این تیم قهرمان سری جهانی (۲۰۱۶) شد.
اهداف اصلی MasterCard در اجرای بهترین کمپین تبلیغاتی اش عبارت بودند از: (۱) ارتباط با طرفداران Cubs و (۲) وارد شدن به تاریخ بازی های جهانی.
آنها به دنبال راهی عالی برای پیاده سازی کمپین خود بودند و یک قطعه محتوا بسیار خوب نیز در اختیار داشتند: یکی از بازیکنان اسبق cubs که اکنون در تیم رقیب بازی می کند، طرفداران Cubs را به روحیه ندادن به تیم شان، متهم کرده بود. این داستان، جرقه ای کامل برای ساخت یک کمپین بود، بنابراین Mastercard آن را هدف گرفت و نام کمپین خود را “صدای بی بها” (Sound of Priceless ) گذاشت.
آنها صداسنجی (sound meter) را در اطراف زمین بازی Wrigley Field قرار دادند تا مشخص کنند که طرفداران چقدر مشتاق و پر سر و صدا هستند. پس از اندازه گیری میزان بلندی صدا، آنها محتوای ویدئویی را برای این داستان ایجاد کردند.
به منظور ایجاد تاثیر نهایی، مسترکارت این فیلم را درست زمانی که Cubs موفق به کسب قهرمانی شدند، به صورت آنلاین و در رسانه های اجتماعی منتشر کرد،. خب نتیجه این کار، بی بها و باارزش بود.
نکته
هنگامی که شما قصد ایجاد کمپین های دیجیتال مارکتینگ همه گیر را در سر دارید، به دنبال محتویاتی باشید که از قبل در اینترنت وجود دارد و سعی کنید چرخشی(نقطه مقابل) روی آن ایجاد کنید که هم به نفع شخص دیگری باشد و هم برای برند شما سودمند باشد. همچنین، توجه کنید که چگونه Mastercard آنقدر صبر داشت تا محتوایش را تا قبل از آخرین بازی منتشر نکند، پس از انتشار در زمان مناسب، به بیشترین دسترسی یا reach رسید. این کلیدی برای هر کمپین دیجیتالی بزرگ است. “زمان بندی” بسیار مهم است.
۱۳ – Uniqlo
Uniqlo یک شرکت نوآورانه ژاپنی است که از جهانیان دعوت می کند تا لباس های غیر رسمی بپوشند، اما این شرکت در تلاش بوده تا مشتریان Uniqlo را چیزی فراتر از یک بند مد یا فشن بشناسند. آنها قصد داشتند بر گفته رئیس و مدیر عامل Uniqlo که “ما [Uniqlo] شرکت مد نیستیم. بلکه یک شرکت فناوری هستیم. ” کمپینی ایجاد کند.
بهترین راه برای انجام این کار چیست؟ یک کمپین دیجیتال مارکتینگ موثر.
Uniqlo یک کمپین تصویری جهانی ایجاد کرد و آن را در ۱۰۰ مکان فیزیکی و آنلاین پیاده کرد. این کمپین از تصاویری سریع، در بیلبوردهای حاوی کدهای خاص برای هر محصول، استفاده کرد که تنها با گرفتن یک عکس از کد محصول در صفحه بیلبورد، قابل دریافت بود. سپس از خریداران خواسته شد تا کد ۵ رقمی را درون وب سایت وارد کنند تا یک نمونه از لباس HEATTECH دریافت کنند.
هنگامی ورود به بخش مربوطه، بینندگان با یک سری صفحه اطلاعاتی مواجه می شدند که جزئیات تکنولوژی بکار رفته پشت محصولات Uniqlo را قبل از نمایش صفحه اصلی توضیح می داد. به این صورت، شرکت کنندگان تشویق شدند تا عکس های خود را در رسانه های اجتماعی به اشتراک بگذارند تا دوستان خود را برای پیوستن به این کمپین دعوت کنند.
نتایج فوق العاده بود. ویدیو های آنلاین ۱٫۳ میلیون بار مشاهده شد و بیش از ۲۵۰۰۰ نفر برای دریافت خبرنامه های UNIQLO ثبت نام کردند. در مجموع، این کمپین به بیش از چهار میلیون نفر رسید که منجر به ۳۵۰۰۰ مشتری جدید شد.
نکته
دیجیتال مارکتینگ می تواند یک راه عالی و خلاقانه برای ازتباط با مشتریان شما باشد. راهی که بتوانید از طریق آن به مشتریان در مورد اینکه چه کسی هستید و محصول شما چه می کند، آموزش می دهد. با داشتن کنترل گفتگو با مشتری خود می توانید داستان برند خود را طوری بیان کنید که در بین مشتریان هدف تان طنین انداز شود. شما نیازی ندارید تا مسیری را که Uniqlo پیش برد، برای برند خود استفاده کنید تا با مشتریانتان ارتباط برقرار کنید، اما باید کنترل مکالمه را در دست داشته باشید.
۱۴ – Domino’s
Domino’s به دلیل درخشش کمپین بازاریابی اش از ۲۰۰۹-۲۰۱۰ به طور گسترده ای مورد توجه قرار گرفته است. و اخیرا نیز نشانه ای از کنار کشیدن یا کند شدن حرکتشان وجود ندارد.
اخیرا “Domino’s Anyware” آنها، در نشریات مهمی مانند Forbes، Wired و Cnet عناوین زیادی را به خود اختصاص داده است. و نشریاتی مانند Fast Company می گویند ” دومینو بیشتر به یک شرکت فناوری شبیه است تا یک پیتزا فروشی”.
هدف کمپین آنها این است که سفارش پیتزا از هر نوع دستگاه دیجیتالی که استفاده می کنید، آسان باشد.
آنها این کار را ابتدا با سفارش دادن از طریق توییتر آغاز کردند. سپس به آمازون الکسا، Slack و Facebook Messenger Chatbot گسترش یافت.
درخشش این کمپین به دو جنبه اشاره دارد. از یک سو، این یک بازی فروش است. این کار خرید پیتزا را بسیار راحت می کند تنها کافیست یک اپ برای سفارش پیتزا مورد علاقه مشتری ایجاد کنیم – بدون هیچ کلیکی”Zero Click.” این رویکرد، مهم است چراکه روشی که افراد در جهان ارتباط برقرار می کنند، تغییر کرده است.
از طرف دیگر: با استفاده از محبوبیت این فناوری های در حال ظهور و گرفتن چندین PR رایگان برای شرکت شان، آنها خود را باحال، مدرن و به روز، معرفی کردند.
نکته
دیجیتال مارکتینگ چیزی فراتر از بازاریابی محتوا، بازاریابی ایمیل و تبلیغات پرداختی است. و تصویر برند شما چیزی بیشتر از یک پیام است. شما باید ببینید که افراد در کانال های ارتباطی در مورد برند شما چه می گویند. نحوه سفارش یا دریافت محصول شما، جنبه دیگری از دیجیتال مارکتینگ خلاقانه است.
۱۵ – Heineken
Heineken در سال گذشته، درگیری های سیاسی موجود را که در سراسر جهان برقرار بود را کشف کرده و یک جهت مثبت را نسبت به آن ارائه کرد: به جای قطب بندی و جدایی، هینکن مردم را به یکدیگر نزدیک می کند. البته با آبجو.
آنها تعدادی از افرادی را که از لحاظ سیاسی، نظرات مخالفی داشتند ، را جمع کرده. به عنوان مثال، آنها افرادی را که فکر می کردند، مردان باید مرد باشند و زنان زن باشند، در کنار چند فرد با جنسیت ترنس، دور یک میز جمع کردند. قبل از اینکه اختلافات آنها خود را نشان دهد، آنها می توانستند انتخاب کنند که بنشینند و یا خوردن یک آبجو کنار هم در مورد اختلافات خود بحث کنند، یا جمع را ترک کنند.
Heineken برای اجرای تم “با وجود اختلاف کنار هم آییم” افزایش چشمگیری در شهرت خود کسب کرد. در همان سال پپسی در کمپین خود شکست خورد و مجبور به عذرخواهی شد. این رویکرد به احتمال زیاد به PR باور نکردنی برای آنها منتج شد (بیش از ۶۲۵ مقاله در مجلات منتشر شد).
نکته
اگر می خواهید کمپینی همه گیر ایجاد کنید که یک تصویر برند مثبت نیز ایجاد کند، محتوایی ایجاد کنید که احساسات الهام بخشی را در مشتریان ایجاد کند.
این نوع محتوا نه تنها باعث اشتراک گذاری زیادی می شود، بلکه مردم را نیز به فکر فرو می برد. این کار آنها را متوقف کرده و باعث می شود، نسبت به چیزی که برایشان مهم است عکس العملی نشان دهند. این حرکت، گفتگوهایی را جرقه می زد: “آیا آگهی تازه Heineken را دیده اید؟ واقعا قدرتمند است. ”
با اینکه شاید برند شما تمرکز اصلی مکالمه یا بحث نباشد، ولی در آن بین وجود خواهد داشت.
۱۶ – کمپین دیجیتال مارکتینگ تسلا Tesla
موفقیت Tesla در رسانه های اجتماعی بسیار چشمگیر است. علیرغم جوان تر بودن در بازار نسبت به رقبایی مانند BMW ، Audi و شورولت، آنها به طور قابل توجهی در میان ۳ برند برتر ذکر شده (منشن شده) در توییتر قرار دارند:
و میزان تعامل های توییتر آنها (که نمایانگر مواردی مثل ، لایک، بازتوییت ، ایمپرشن ، منشن کردن و غیره است) در رقابت همه را کنار زده است:
جالب اینجاست که آنها تمام این کارها را فقط با ۴ بار توئیت کردن در ماه انجام می دهند. بدیهی است که، این سطح از موفقیت، یک فرایند کلی است ، اما ما می توانیم دو عنصر اصلی را در این بین شناسایی کنیم.
اولین مورد محبوبیت و فعالیت مدیرعاملِ تسلا ، الون موسک است که در توییتر بسیار فعال است و بیش از ۲۰٫۷ میلیون فالوور دارد. او فقط پست های تبلیغاتی ارائه نمی کند. بلکه به مسائل دیگری انسانی نیز می پردازد:
دومین عنصر موفقیت آنها رویدادهای زنده آنهاست. این رویدادها توجه زیادی را در رسانه های اجتماعی جلب کرده و باعث می شود افراد لینک مستقیم آن را به اشتراک بگذارند. البته ضرری ندارد که با شرکت دیگری مانند SpaceX همکاری کنند.
نکته
در اینجا دو نکته وجود دارد. اول ، اگر مدیرعامل یا موسس شرکت هستید ، از رسانه های اجتماعی نترسید. داشتن یک حضور فعال آنلاین ، برند و رسالت شما را شخصی تر و قابل اعتماد تر می کند. دوم ، رویدادهای livestream یا زنده راهی عالی برای جلب توجه و تعامل مشتری است. این کار، گفتگوهایی را بین دوستان و کاربران در سراسر جهان ایجاد می کند.
۱۷ – Mr. Clean
وقتی به “مدرن و جذاب ” فکر می کنید ، احتمالاً آقای پاک برندی نباشد که به ذهن تان خطور می کند! اما سال گذشته آنها با تغییر دادن Mr. Clean به یک رقصنده جذاب و تحریک آمیز، با یک چرخش زیبا در انتها، این موضوع را به سمت خود تغییر دادند.
علاوه بر مخاطبان گسترده super bowl ، آقای پاک بیش از ۱۱،۷۰۰ منشن در فیسبوک ، توییتر و اینستاگرام دریافت کرد. فقط در یک دقیقه.
ویدئوی YouTube آنها نیز بیش از ۱۷ میلیون بازدید را تجربه کرده است . آقای پاک همچنین در هفته منتهی به بازی بزرگ ورزشی ، مجموعه ای از تریلرهای تیزر خود را برای تبلیغ فوق العاده super bowl اجرا کرد و بر مخاطبان فیسبوک و توییتر خود تمرکز کرد.
نکته
اگر می خواهید در یک کمپین بازاریابی سرمایه گذاری کنید، کمی جلوتر بروید و از رسانه های اجتماعی استفاده کنید تا برنامه های بزرگتر خود را تبلیغ کنید. حس پیش بینی ، هیجان و کنجکاوی را در مخاطب خود ایجاد کنید. سعی کنید آن را کمتر مانند یک تبلیغات نشان دهید در عوض بیشتر باید شبیه یک سرگرمی جذاب باشد که مخاطبان نمی توانند آن را نادیده بگیرند.
بعلاوه ، اگر شما یک برند قدیمی هستید ، برای تازه نگه داشتن ، سرگرم کننده کردن و جذاب و مدرن کردن محصول خود، از ابداع دوباره نترسید.
۱۸ – #BrandBowl در توییتر
حال که صحبت از سوپر باول و تعامل آنلاین شد، امسال توییتر تصمیم گرفت تا با استفاده از BrandBowl# ، کنترل گفتگوهای تجاری را به دست گیرد. این رقابت، تیم های اصلی بازاریابی برندهای قدرتمند را در مقابل یکدیگر قرار می دهد به صورتی که آنها در دسته های معدودی در زمینه تعامل آنلاین با یکدیگر رقابت می کنند.
در زیر برندگان معرفی شده اند:
برندگان علاوه بر یک جایزه سفارشی زیبا و حق رجز خواندن در صنعت ، اعتباراتی را برای تبلیغات توییتر و دسترسی به مصرف کننده جدید، دریافت کردند.
این کمپین توجه هر دو مخاطب اصلی توییتر را به خود جلب کرد:
- کاربرانی که برای حمایت از تبلیغات مورد علاقه خود در توییتر تشویق شده بودند.
- برندهایی که به تبلیغ تجاری و استفاده از هشتگهای خود تشویق شده بودند.
شاید مهمتر از همه ، جلب توجه برند ها به آنها این امکان را داد که مطالعه اخیر خود را ترویج کنند، مطالعه ای که نشان داد توئیت کردن در دوره سوپر باول، هم تعامل تبلیغات توییتر (۴۲٪ افزایش تعامل) و هم تعامل تبلیغات تلویزیونی (۱۴٪ افزایش تعامل) را افزایش داد.
نکته
وقتی شما پیشنهاد جدید و هیجان انگیزی برای ارائه به مشتری خود دارید ، سعی کنید روشی خلاقانه برای نمایش آن پیدا کنید. ، به جای اینکه فقط به روش قدیمی مشتریان پیشنهاد خود را بگویید، اگر توییتر را با پوشش تلویزیونی همراه کنید ، بیشترین تعامل را بدست خواهید آورد ، آنها را به چالش بکشید تا در عمل محصول شما را آزمایش کنند. در واقع، توییتر اعلام کرد که اعتبار تبلیغاتی آنها، جایزه ای ارزشمند است که برای بهترین برند ها ارزش رقابت دارد که با این شیوه، برند های معروف (برندگان) را به پلتفرم خود متصل کرد.
۱۹ – کمپین دیجیتال مارکتینگ KFC
سپتامبر گذشته، تیم حساب توییتر KFC، تصمیم جسورانه ای گرفت. آنها فقط ۱۱ نفر را فاوو کردند. و به هیچ وجه این موضوع را بزرگ نکردند. هیچ اطلاعیه ای ندادند، حتی یک توییت یا کامنتی برای تصدیق آن.سوال همه این بود که، این یازده فاولوینگ چه کسانی هستند؟ چرا KFC انها را فالوو کرده؟
۱۱ نفری که آنها انتخاب کردند چه کسانی بودند: دختران five Spice و شش پسر دیگر به نام Herb.
چند هفته بعد مردم با این توییتی متوجه شدند :
این توییت به تنهایی بیش از ۳۱۸۱۷۲ بازتوییت ، بیش از ۷۰۰،۰۰۰ لایک و تقریباً ۵۰۰۰ کامنت دریافت کرد. و این فقط یکی از توییت های تولید شده توسط کاربر است. این تعاملی است که بیشتر بازاریاب ها فقط رویای آن را در سر دارند. و هزینه کمپین؟ تقریبا صفر.
نکته
من هنوز حس اولین باری که این توییت را در Reddit دیدم، فراموش نکردم. بعد از اینکه کلی خندیدم ، آن را برای حداقل ده نفر ارسال کردم. این یک کمپین دیجیتالی فانتزی عظیم نیست که ماه ها برایش برنامه ریزی شده باشد، اما نکته همین جاست. حرکتی بسیار ساده که چنین نتایج عظیمی را به همراه آورد.
۲۰ – جشنواره موسیقی Ultra Music Festival
تیم حاضر در جشنواره موسیقی Ultra متخصصان دیجیتال مارکتینگ هستند.
با افزایش محبوبیت موسیقی الکترونیکی از اوایل دهه ۲۰۱۰ تاکنون ، آنها از کمپین های دیجیتالی مختلفی استفاده کرده اند تا از ۹۳،۰۰۰ شرکت کننده در سال ۲۰۰۹ به ۱۶۵،۰۰۰ شرکت کننده برای پنج سال پیاپی، رشد کنند. آنها موفق شده اند از یک جشنواره ۳ روزه در میامی به ۲۴ رویداد جهانی در سال گسترش یابند.
از آنجا که بخش بزرگی از مخاطبان هدف آنها از نظر جغرافیایی در سراسر کشور و جهان پراکنده هستند ، آنها برای فروش بلیط های خود به طرز قابل توجهی به رسانه های دیجیتال متکی هستند. اما تأثیرگذارترین اقدام آنها، مفهوم قدرتمندشان بود: “محصول، خودِ بازاریابی است”.
مطمئناً آنها از محبوبیت ژانر موسیقی و جشنواره های موسیقی در فضای باز به طور کلی کمک گرفتند، اما آنها خود را به شکلی بهتر به نمایش گذاشتند که برخی از رقبا در انجام این کار، با وجود بکارگیری همان روند، ورشکسته شدند.
یکی از مهمترین کمپین های بازاریابی آنها ، جریانهای پخش مستقیم بوده است. از ابتدای سال ۲۰۱۲ ، Ultra LIVE بخش هایی از این جشنواره را برای بینندگان سراسر جهان پخش کرده است. این اقدام مهمی بود زیرا ۳۰ درصد شرکت کنندگانی که از طریق پخش مستقیم برنامه را تماشا می کنند، سال بعد به صورت حضوری در این رویداد شرکت می کنند. در سال ۲۰۱۶ ، بیش از ۱۵ میلیون نفر در سراسر جهان برنامه را مشاهده کردند.
آنها سخت تلاش کردند تا تجارب منحصر به فردی را در رویداد پرچمدار میامی ارائه دهند ، که این کار، باعث افزایش ارزش برند و در نتیجه موفقیت سایر رویدادهای آنها می شود.
به عنوان مثال ، امسال آنها از یک اتحاد تعجب آور با the Swedish House Mafia را اعلام کردند – یکی از معروف ترین گروه های این صنعت ، که آخرین نمایش آن به پنج سال قبل بر می گشت. این عملکرد برای فروش بلیط نبود (این اطلاعیه پس از آغاز این رویداد منتشر شد). این کار برای جلب نظر بیشتر بازدیدکنندگان livestream و تبدیل شدن به یک سورپرایز حماسی، انجام شد.
این روش کمک می کند تا مشتریان با تأیید ارزش پیشنهاد، در مراحل درون قیف تصمیم گیری عمیق تر وارد شده و به آنها حسی می دهد که نخواهند رویداد بعدی را از دست دهند.
نکته
پخش های زنده، می توانند راهی عالی برای درگیر کردن مشتریانی باشد که می خواهند در رویداد شما شرکت کنند، اما به هر دلیلی نمی توانند. اگر تجربیاتی استثنایی را برای شرکت کنندگان در نظر گرفته اید ، آن را پخش کنید. خوش گذرانی شرکت کنندگان را نشان دهید که چطور لذت می برند و از خدمات شما ارزش کسب می کنند.
لازم نیست کل رویداد را پخش کنید. Ultra فقط بخش ها و هنرمندان خاص را پخش می کند. سعی کنید بخش های خاصی از رویداد خود را که بیشترین ارزش را در اختیار مشتری قرار می دهند ، پخش کنید و آن را به عنوان “فقط یک نمونه” از رویداد کلی نمایش دهید.
۲۱ – Sephora
Sephora با سرمایه گذاری در فناوری و تجزیه و تحلیل داده ها ، برای رشد خود روش جدیدی را در نظر گرفته است. در حالی که بسیاری از مشاغل خرده فروشی در تلاش برای پیشرفت بوده اند ، آنها با پیوند دادن تجربه دیجیتال با خرده فروشی آفلاین موفق شده اند رشد قابل توجهی را تجربه کنند.
یکی از آخرین کمپین های آنها اپلیکیشنی است که از واقعیت افزوده و هوش مصنوعی استفاده می کند تا به کاربران اجازه دهد محصولات آرایشی مختلفی را که به صورت آنلاین یا در فروشگاه ها پیدا می کنند، امتحان کنند. در طول این راه، به کاربران نکات و توصیه هایی نیز می دهد. و از طرفی به فروشگاه تجارت الکترونیکی خودشان نیز متصل شده است تا مشتریان بتوانند اقلام را مستقیماً به سبد خرید خود اضافه کنند.
استراتژی آنها بسیار موفق بوده است: مشتریان در بیش از ۸٫۵ میلیون بازدید،۲۰۰ میلیون سایه را امتحان کرده اند.
نکته
بعضی از برند ها امروز به سختی در تلاش برای موفقیت و بقا هستند ، زیرا اقتصاد امروزه بیشتر و بیشتر به سمت “تقاضا” حرکت می کند. این موضوع مخصوصاً برای برند هایی صدق می کند که محصولاتی می فروشند که مصرف کننده می خواهد قبل از خرید، آن را آزمایش کند.
اما فناوری طوری پیشرفت می کند تا هرچه بیشتر با سلیقه مصرف کننده همگام شود و حتی اگر شما، بودجه فناوری Sephora را ندارید ، روش هایی وجود دارد که می توانید از فناوری استفاده کنید تا امتحان کردن را برای مشتریان خود را ساده تر کنید تا محصولات مختلف خود را بصورت آنلاین و حضوری مشاهده و تجربه کنند.
بعلاوه ، فراموش نکنید که محصولات مورد علاقه مشتری را دنبال کنید تا بتوانید از ریتارگتینگ یا هدف گیری مجدد مشتری استفاده کنید.
سوپراستارهای رسانه های اجتماعی
۱ – Doctor Who
این برنامه طولانی بی بی سی هر هفته میلیون ها بیننده را به خود جذب می کند که ماجراهای یک دکتر و همراهانش را دنبال می کند. وقتی صحبت از رسانه های اجتماعی می شود ، Time Lord، از طریق ادغام یک وبلاگ Tumblr ، خوراک توییتر ، اینستاگرام و یک حضور آنلاین قوی که به وسیله آنها با طرفداران خود ارتباط برقرار می کند ، تمام برند های تلویزیونی دیگر را کنار می زند.
Time Lord، از طریق یکپارچه سازی رسانه های اجتماعی در ترویج برند خود بسیار موفق عمل کرده است.
۲ – The Shelter Pet Project
پروژه پناهگاه پِت یا حیوانات خانگی، برای کمک پناه دادن به میلیون ها حیوان بی خانمان که به دلیل کمبود خانه در خطر نابودی قرار دارند ، از فیسبوک استفاده می کند. این پروژه از همکاری بین انجمن Humane ایالات متحده و شورای تبلیغات (Ad Council) شکل گرفته است. هدف آنها چیست؟ تعداد حیوانات خانگی ارسال شده به پناهگاه حیوانات را به صفر برسانید.
آنها در راه رسیدن به هدفشان موفق شده اند. این پروژه با فروشگاه فیس بوک مشارکت کرده تا کمپینی به یاد ماندنی ایجاد کنند که همگان را از مشکلات حیوانات خانگی بی پناه آگاه سازد. این کمپین دو ویدیو منتشر کرد و برای تاثیرگذاری بیشتر اسپانسر تبلیغات فیسبوک نیز شد.
۳ – کمپین دیجیتال مارکتینگ پورشه: کمپین ۹۱۱
پورشه ۹۱۱ برای چندین نسل است که در دل بسیاری از علاقه مندان به ماشین جایگاه خود را حفظ کرده است، به همین دلیل است که استراتژی موبایل پورشه تا این حد خلاقانه بود. این شرکت بدون نادیده گرفتن طرفداران وفادار نسل های قبلی ، قصد داشت ۹۱۱ را به نسل جدید معرفی کند. آنها هم با ایجاد اولین تبلیغ تعاملی چاپی هولوگرام جهان، هم تبلیغات سنتی و هم تبلیغات دیجیتال را در برای کمپین خود اجرا کردند.
پورشه حدود ۵۰،۰۰۰ کپی از نسخه ماه آوریل شرکت را به طور گسترده ای پخش کرد. این نسخه ها به گروهی منتخب از مشترکین ثروتمند ارسال شدند ، که می توانستند منشورهایی را در بالای تبلت خود قرار داده و ویدیو ویژه ای را تماشا کنند ، که این کار اثری هولوگرامی ایجاد می کند. با اینکه این یک کمپین بسیار هدفمند بود ، اما آنها از لحاظ بازاریابی توجه عظیمی اطراف برندشان ایجاد کردند.
۴ – Truth #Catmageddon
آخرین باری که به سیگار کشیدن یا عواقب آن فکر کردید کی بود؟ این چالشی است که Truth ، یک شرکت غیر انتفاعی با هدف افزایش آگاهی از عواقب منفی سیگار کشیدن، مرتباً با آن روبرو است.
در تلاش برای جلب توجه عموم به این موضوع، این شرکت، کمپینی را با عنوان Catmegeddon# راه اندازی کرد. به گفته سخنگوی این شرکت ، هدف این بود که سیگار کشیدن را به چیزی متصل کنیم که مخاطبان به آن اهمیت می دهند: حیوانات خانگی.
طبق اعلام انجمن محصولات حیوانات خانگی آمریکا (APPA) ۶۸٪ از خانوارهای آمریکایی صاحب یک حیوان خانگی هستند که چیزی معادل ۸۵ میلیون خانه می شود. هدف آنها ایجاد تاثیری فرهنگی و تغییر نگرش نوجوانان در مورد سیگار کشیدن بود که واقعیتی برای آنها شفاف سازی شد که گربه هایی که صاحبانشان سیگار می کشد، ۲ برابر احتمال ابتلا به سرطانشان بیشتر است.
اگرچه استراتژی آنها تبلیغات تلویزیونی را نیز شامل شد، اما عمدتاً بر محتویاتی مرتبط با گربه ها متمرکز بود تا آگاهی از کمپین catmageddon# خود را افزایش دهند. در این کمپین ، ۱۸ ادغام دیجیتالی در کانالهای مختلف انجام شد، از Vevo و Bustle گرفته تا IGN و Pandora.
این کمپین، از نظر تأثیر فرهنگی و تغییر نگرش نوجوانان به سیگار کشیدن، موفق ترین کمپین در تاریخ Truth بود. به راحتی می توان گفت که یک استراتژی دیجیتالی موفق توجه همگان را جلب می کند.
۵ – Sharknado
برخی از ما طرفدار سریال های علمی تخیلی هستیم ، ممکن است طرفدار توئیتر نیز باشیم؛ Sharknado در توییتر تعاملی چشمگیر با مخاطبان خود بدست آورد که سزاوار دریافت جایزه بهترین نمایش است.
هدف این کمپین اطمینان از این بود که مردم در مورد قسمت های فعلی این سریال صحبت کنند ، و به هدف خود هم رسیدند. آنها محتوای سفارشی ایجاد کردند که این رویداد را در سراسر توئیتر به اشتراک گذارند. اینفلوئنسر ها نیز در توییتر و Vine بخشی از این کمپین بودند تا هیجان رسیدن این سریال گسترش یابد. “اتاق بحث توییتر” نیز بر هیجان افزود.هشتگ های #Aprillives و Apildies# به هواداران اجازه می داد تا سرنوشت شخصیت اصلی سریال را پیش بینی کنند.
۶ – Taco Bell
برند نمادین Taco Bell تا بحال حاکم رسانه های اجتماعی بوده است ، اما اکنون برنامه سفارش موبایل آنها باعث افزایش شناخت برند (brand recognition) شده و به مردم گرسنه در سراسر کشور کمک کند تا هرچه سریع تر سفارش خود را دریافت کنند. آنها دریافتند که تقریبا ۷۰٪ از مشتریان می خواهند سفارش خود را خودشان به صورت سفارشی ایجاد کنند ، اما تقریباً کمتر از ۵۰٪ از آنها توانستند این کار را انجام داده اند زیرا نمی خواستند نوبت را از دست داده و یا زمان انتظار سایرین را طولانی تر کنند.
اما برنامه جدید، سفارش دادن را سریع تر و سفارشی شده کرده تا مشتریان بتوانند مستقیماً از طریق دستگاه همراه خود سفارش خود را ثبت کنند؛ که این اپ در دو روز اول ۳۰۰،۰۰۰ دانلود داشته و در فروشگاه اپ استور اپل ۴٫۵ ستاره کسب کرد. به علاوه افزایش ۲۵ درصدی فروش، نشانه مطمئنی از یک کمپین برنده موبایل است!
۷ – Deadmau5
لیستی از ستاره های رسانه های اجتماعی بدون حداقل یک راکستار واقعی کامل نمی شود. هزاران موسیقی دان در دنیا وجود دارند که شایستگی حضور در این لیست را دارند ، اما نمی توان همه را اینجا لیست کرد. دقیقاً مثل Elon Musk ،
حساب توییتر یک شخص نباید شبیه حساب یک برند باشد. نباید مستقیماً تبلیغاتی یا اطلاع رسانی باشد. بلکه باید افکار و احساسات آن فرد را بیان کند ، و شاید در این بین از تعدادی مطالب تبلیغاتی نیز استفاده شود.
نه اینکه بگوییم نمی توانید تبلیغ کنید ، فقط این کار را به روشی انجام دهید که به شکلی ارگانیک با شخصیت شما هماهنگی داشته باشد. به اکانت Deadmau5 نگاه کنید:
دو نکته در اینجا وجود دارد که باعث می شود پروفایل وی از سایرین متفاوت باشد و رابطه ای محکم با طرفداران برقرار کند. اول این که او از بحث و جدال خجالت نمی کشد. اینترنت پر از عناوینی مانند این است:
او برخی اوقات با نوازندگان همکارش همچون Skrillex و Kanye West و همچنین برند های بزرگی مانند فراری بحث و جدل می کند. این موارد نه تنها به تنهایی در توییتر توجه بیشماری جلب می کند، بلکه معمولاً منجر به انتشار عناوینی مهم در نشریات موسیقی و لایف استایلی مانند Complex و DJMag نیز می شوند.
مورد دیگری که باعث برجسته کردن پروفایل او می شود، شفافیت وی در مورد کار و زندگی شخصی اش است. او اغلب جلسات ضبط خود را به صورت زنده پخش می کند، که تا به امروز بیش از ۱۰ میلیون بازدید دریافت کرده است، علاوه بر این ، وی پروژه های کاملش را در Soundcloud و عکس های استودیویی خود را در اینستاگرام به اشتراک می گذارد.
۸ – سرطان پستان در سراسر جهان
نمونه عالی دیگری از یک موسسه خیریه که از رسانه های اجتماعی برای پخش پیام و جمع آوری پول استفاده می کند، Worldwide Breast Cancer است که سال گذشته کمپین KnowYourLemons# خود را راه اندازی کرد:
هدف آنها نشان دادن علائم مختلف و بالقوه سرطان سینه بود. در کمتر از یک ماه، با تنها سه پست فیسبوک ۷٫۳ میلیون نفر از آن بازدید کردند!
و امسال خیریه پست را به روز کرد تا اعلام کند که به لطف اشتراک گذاری ها و کمک های ارسال شده، بیش از ۲۰۰ میلیون نفر در این زمینه آگاهی کسب کردند.
این کمپین به طور موفقیت آمیزی، یک پیام مهم و جدی را با یک توضیح بصری جذاب ، احساسی و قابل فهم ادغام کرد.
۹ – انجمن ALS (چالش سطل یخ)
این مورد کمی قدیمی است ، اما در اینجا هم به خاطر تأثیری که بر ALS (اسکلروز جانبی آمیوتروفیک، یک اختلال عصبی پیشرونده) گذاشت و هم به خاطر درخشش بازاریابی اش، سزاوار ذکر است. چند کمپین بازاریابی اینترنتی برای خود در ویکی پدیا صفحه ای دارند؟
در تابستان سال ۲۰۱۴ چالش سطل یخ ALS از مردم خواست که یکی دو کار زیر را انجام دهند:
- یک سطل آب یخ روی سرشان بریزند.
- برای کمک به مبارزه با بیماری فلج، به انجمن ALS کمکی اهدا کنند.
اگر چالش آب یخ را پذیرفتید، پس از آن باید چند دوست را نیز به چالش می کشیدید (و آنها را در رسانه های اجتماعی تگ می کردید) و از آنها نیز می خواستید تا همین کار را انجام دهند. این یک ایده ساده بود – یک بازدید ارجاعی از شبکه های اجتماعی یا دریافت کمک مالی.
بسیاری از مردم از هر دوی این کارها را انجام دادند ، از جمله افراد مشهور و مؤسسات بزرگی که به شکلی سخاوتمندانه هدایایی ارسال کردند – مانند بیل گیتس ، که برای ریختن آب یخ روی سر خودش ابتکاری به خرج داد.
این کمپین ۱۱۵ میلیون دلار جمع آوری کرد و آگاهی ALS را در کانون توجه کشور قرار داد. از آن زمان به بعد ، آنها تلاش کرده اند تا آن را به عنوان یک چالش سالانه معرفی کنند. البته به اندازه دفعه اول موفق نبوده است ، اما حتی با این وجود ، هر سال مردم شرکت می کنند و مبالغی اهدا می کنند.
این نمونه ای از یک بازاریابی ویروسی است. اعمال فشارهای اجتماعی دوستان بر یکدیگر می تواند به ایجاد محتوای تولید شده توسط کاربر کمک کند.
۱۰ – بازدید از جزایر فارو ( Google Sheep View)
در سال ۲۰۱۶ جزایر Faroe ، یک مجمع الجزایر خودمختار، که بخشی از پادشاهی دانمارک است ، احساس دوری از یک دنیای متصل و دیجیتالی می کرد. از زمانی که Google Street View در حال نقشه برداری از کل جهان بود ، جزایر فارو با وجود سکونت نزدیک به ۵۰،۰۰۰ نفر کاملاً از این جریان دور مانده بود.
آنها این مسئله را نه تنها از لحاظ حس وطن دوستی خود بلکه از دیدگاه جهانگردی بین المللی، یک مشکل بحساب آوردند. جزایر آنها زیبا و بی نظیرند ، اما افراد کمی در جهان می توانند چنین مکانی را ببینند. چرا وقتی می توانید گزینه های بسیار ایمن تری که به صورت دیجیتال به اشتراک گذاشته می شوند، را انتخاب کنید ، به یک جزیره دوردست بروید که شاید آنقدر هم چشم گیر نباشد؟
بنابراین آنها Google Sheep View را معرفی کردند، یک پیشنهاد عالی برای کمک به گوگل در امر نقشه برداری از جزایرشان؛ البته با بستن یک دوربین به پشت یک گوسفند و جمع آوری تصاویر مختلف برای پر کردن شکاف ها.
این روش نتیجه داد. چندین ویدیوی YouTube آنها بیش از ۱۰۰،۰۰۰ بازدید کسب کرد که باعث شده آنها در نشریات مهم ایالات متحده مانند Business Insider و Washington Post مطبوعاتی شوند.
سرانجام ، گوگل به آنها توجه کرد و با تجهیزات رسمی خود به جزایرشان آمد تا کار را به درستی انجام دهد. از آنجا که این کمپین بسیار جدید است ، اثرات مربوط به گردشگری این کمپین هنوز مشخص نیست. اما به یک تیم کوچک آنها توانستند توجه بین المللی را با استفاده از ویدیو های اجتماعی به دست آورند.
اجرای یک استراتژی موفق دیجیتال مارکتینگ که با مشتریان شما ارتباط خوبی برقرار کند، نیاز به زمان ، تلاش و از همه مهمتر دانش دارد. چنین استراتژی ای باعث افزایش آگاهی از برند شما شده و درآمد شما را افزایش می دهد – چیزی که همه شرکت ها در کمپین دیجیتال مارکتینگ به دنبالش هستند.