فرض کنید قرار است به شما ۱۰۰۰ دلار جایزه داده شود و دو گزینه برای انتخاب در مقابلتان قرار گیرد:
گزینه A: به شما تضمین داده میشود که علاوه بر جایزه، ۵۰۰ دلار نیز دریافت کنید.
گزینه B: میتوانید در مسابقهای شرکت کنید و اگر بردید، ۱۰۰۰ دلار بیشتر دریافت کنید. اگر بازنده شدید نیز مبلغی از جایزه اصلی کم نخواهد شد.
کدام گزینه را انتخاب میکنید؟
بار دیگر فرض کنید ۲۰۰۰ دلار به شما جایزه داده میشود و دو گزینه برای انتخاب دارید:
گزینه A: از جایزه شما ۵۰۰ دلار کم میشود.
گزینه B: در مسابقهای شرکت میکنید. اگر برنده شوید مبلغی از جایزه شما کسر نخواهد شد؛ ولی در صورتی که ببازید ۱۰۰۰ دلار از جایزه شما کاسته میشود.
کدام گزینه را انتخاب میکنید؟
اکثر مردم در سناریوی اول گزینه A و در سناریوی دوم گزینه B را انتخاب میکنند. در این حالت میشود در سناریوی اول ۱۵۰۰ دلار جایزه بگیرید و در سناریوی دوم با توجه به نتیجه مسابقه، ۱۰۰۰ یا ۲۰۰۰ دلار دریافت کنید.
چنین انتخابی بیانگر این است که وقتی میخواهید به سود برسید، به دنبال سود تضمینشده هستید و زمانی که با ضرر مواجه شدید، حاضرید ریسک کنید تا میزان ضرر را کاهش دهید.
تصور اینکه ۵۰۰ دلار تضمینشده را از دست بدهید، به قدری برای شما سخت است که حاضرید از ریسک کردن برای کسب ۱۰۰۰ دلار بگذرید. در طرف دیگر، حاضرید به جای از دست دادن ۵۰۰ دلار در مسابقه شرکت کنید و ریسک باخت را بپذیرید.
چنین کاری در دنیای کسب و کار به این معنی است که اگر با ضرر مالی زیادی مواجه شوید، برای بازگشتن به شرایط مناسب حاضرید ریسک فراوانی بکنید؛ اما زمانی که به سود برسید، برای افزایش میزان سودتان ریسک نخواهید کرد و به یک سود تضمینشده بسنده میکنید.
آنچه به شما گفتیم، بخشی از نظریه چشمانداز است. در این نظریه گفته میشود که انسانها به جای اینکه به میزان ضرر یا سودشان اهمیت بدهند، مفهوم ضرر و زیان برایشان مهم است. به عبارتی دیگر، ضرر برای این افراد محرک قدرتمندتری نسبت به میزان سود حاصله است.
درواقع کسانی که چنین خصوصیاتی دارند، مواجه شدن با ضرر یا سود برایشان از میزان ضرر یا سود مهمتر است. طبق تحقیقاتی که توسط دنیل کانمن و ایموس تورسکی صورت گرفته است، مردم به ضررها واکنش بیشتری نسبت به سودها با دستاورد یکسان نشان میدهند.
با این حساب اگر یک میلیون دلار داشته باشید و یکصد هزار دلار آن را از دست بدهید، ناراحتی شما نسبت به این اتفاق، دو برابر میزانی خواهد بود که از به دست آوردن یکصد هزار دلار خوشحال میشوید.
طبعیتا شما از سود کردن خوشحال میشوید؛ اما دانشمندان در این رابطه گفتهاند که شما به این علت از کسب سود خوشحال میشوید که از ضرر کردن متنفر هستید. طبق مطالعات دانشمندان، واکنش شما در برابر ضرر کردن، ۱.۵ تا ۲.۵ برابر شدیدتر نسبت به سود کردن بیشتر است.
به این موضوع «نسبت بیزاری از ضرر کردن» میگویند و طبق آن، زمانی که مردم ضرر قطعی را با ضرر احتمالی مقایسه میکنند، حاضرند ریسک بیشتری بکنند تا میزان خسارت وارده کمتر باشد.
البته ترس یا بیزاری از ضرر کردن همیشه بد نیست. گاهی اوقات شرایط به نحوی است که نباید ریسک زیادی کرد؛ زیرا فرصتی برای جبران خسارات وجود ندارد. پسانداز بازنشستگی (به شکل سهام) را در نظر بگیرید. در این مواقع بهتر است نگران سقوط بیش از حد ارزش سهامتان باشید تا اینکه منتظر افزایش سود آن باقی بمانید.
اما حساسیت بیش از حد نسبت به افت ارزش سهام نیز میتواند تبعات بدی به همراه داشته باشد. برای مثال میتوان به حالتی به نام فروش اضطرابی (فروش ناشی از ترس ضرر کردن) اشاره کرد. فرد زیاندیده میخواهد هر چه سریعتر جلوی ضرر بیشتر را بگیرد. افراد در این شرایط معمولا به این موضوع فکر نمیکنند که در صورت بهبود اوضاع بازار، سود زیادی نصیبشان خواهد شد.
طبق مطالعات نجات سیهون، پروفسور اقتصاد دانشگاه میشیگان، اگر از سال ۱۹۶۳ تا ۲۰۰۴، نود روز از سال را که خرید و فروش سهام در بهترین موقعیت خود قرار دارد از دست بدهید، میانگین درآمد سالانه شما از ۱۱ درصد به کمتر از ۳ درصد کاهش مییابد.
شما ۱۰۵۷۳ روز را از دست دادهاید. اگر در این حالت، ۹۰ روز را از دست بدهید، سرمایهگذاری به ارزش ۱۰۰۰ دلارتان به جای اینکه به ارزش ۷۴ هزار دلار برسد، تنها به ارزش ۳۲۰۰ دلار خواهد رسید.
در طرف دیگر، بیزاری از ضرر باعث میشود سهامداران زمانی که با افت ارزش سهام مواجه میشوند، درنگ کنندو اقدام به فروش سریع سهام نکنند. طبق مطالعات صورت گرفته، سهامداران علاقه دارند زمانی که ارزش سهام بالاتر رفت اقدام به فروش کنند و زمانی که ارزش سهام کاهش یافت، صبر میکنند تا اوضاع به حالت عادی بازگردد.
در این مطالعات، حساب ده هزار سهامدار که در سالهای ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۳ فعال بودهاند، مورد بررسی قرار گرفته است. طبق نتایج بررسی، تنها در ۳.۴ درصد از موارد افت ارزش سهام، سهامدار اقدام به فروش کرده است.
اکثر سهامداران علاقهمند هستند زمانی که سهامی با رشد ارزش مواجه شد، اقدام به فروش آن سهام کنند. زمانی که سهام با افت ارزش مواجه شد نیز از فروش آن خودداری میکنند و منتظر میمانند. از نظر متخصصان، این اقدام اشتباه است و سهامی که با رشد مواجه شده، باید نگه داشته شود و سهامی را فروخت که در حال افت است.
بیزاری از ضرر باعث میشود سهامداران فکر کنند اگر زمان بیشتری صبر کنند، سهام به قیمت قبلی خود باز خواهد گشت و ضرر به وجود آمده برطرف خواهد شد.
موارد دیگری نیز هستند که میتوان به آنها اشاره کرد. فرض کنید شما بیشتر از آنچه فکر میکنید به ضرر کردن حساس هستید. البته در کنار داراییهایی که دارید، باید به زمان نیز توجه کنید. در نظر بگیرید که میخواهید روی موضوعی سرمایهگذاری کنید. هرچه زمان بیشتری در اختیار داشته باشید، فرصت بیشتری برای ریسک کردن دارید. آنچه باید برایتان مهم باشد این است که هروقت به بودجه نیاز داشتید، در دسترس باشد. اگر برای انجام کارهایی که زمان زیادی برایشان ندارید بودجه میخواهید، باید بر آنها متمرکز شوید.
درواقع نباید اینگونه از کارها با کارهایی که انجامشان در طولانی مدت امکانپذیر است، دارای استراتژیهای مشابهی باشند. برای راحتتر شدن برنامهریزی انجام کارهایتان، زمان مؤلفهای است که اهمیت هر کاری را مشخص میکند.
برنامهریزی باعث میشود اهدافی را مشخص کنید که میخواهید در آینده به دست آورید و آگاهانهتر سرمایهگذاری کنید. درواقع برنامهریزی کمک میکند که متوجه شوید سرمایهگذاریهایتان چقدر به شما در رسیدن به اهدافتان کمک کرده است.
برای دانستن فواید این گفتهها، باید بگوییم هرچقدر از کسب سود خوشحال یا از ضرر کردن متنفر باشید، برنامهریزی درست به شما کمک میکند زمانی که خواستید سرمایهگذاری کنید، بودجه کافی داشته باشید.